شعر طنز یک دادیار در اوج فشار کاری دادسرا!

نویسنده: مهدی امامقلی | انتشار: 1404/08/29 13:01:15
شعر طنز یک دادیار در اوج فشار کاری دادسرا!

جریان آنلاین (/): یکی از دادیاران پر سابقه دادسرای عمومی و انقلاب یکی از شهرستان‌ها که نخواست نامش فاش شود، در سروده‌ای جالب، حجم انبوه پرونده‌های ارجاعی و فشار کاری آخر ماه را در قالب یک قصیده بلند هزل‌گونه به وزن رجز مثمن به رشته تحریر درآورد.
در این شعر که با مطلع معروف «قی برارم قی برارم قی برآر!» آغاز می‌شود، شاعر با زبانی طنزآلود و درعین‌حال اندوه‌بار از «رگبار ارجاعات»، «مثبت شدن آمار»، «غبن افحش سیستم مکانیزه قضایی» و حتی «ته کشیدن قرارهای تأمین و بازداشت در آخر ماه» گلایه کرده است.
وی در بیتی طنزآمیز خطاب به مسئول ارجاع نوشته:
«یا لَکَ الْاِرْجاعُ لا تُرْجِعْ لنا / گشته زیر و روی روحم پر شیار»
شاعر در بخش دیگری از شعر با اشاره به انبوه قرارهای امتناعی و معذوریت‌های قانونی، از «منفی شدن بازپرسی و آوردن باقالی» به‌عنوان پاداش احتمالی سخن گفته و درنهایت با تضرع از خداوند خواسته یا «تحمل درونی» قضات را زیاد کند یا «زور و فشار بیرونی» را کم کند.
این شعر که بلافاصله در گروه‌های داخلی قضات دست‌به‌دست شد، به‌سرعت به یکی از پرمخاطب‌ترین آثار «شعر طنز دادسراها» تبدیل شده و برخی آن را «مانیفست طنز تلخ دادیاران نسل جدید» نامیده‌اند.
یک مقام آگاه در دادستانی تهران در واکنش به این شعر گفت: «ما هم قی برآر شدیم، ولی هنوز وزن رجز بلد نیستیم!»

قی برارم قی برارم قی برآر!
تا نه فردا چی کنم دانم چکار!!

آخر هر ماه قاطی می‌کنم
بی قرارم بی قرارم بی قرار!!!

روی رگبار مسلسل برده است
سوی ما ارجاع خود را دادیار

 یا لَکَ الْاِرْجاعُ لا تُرْجِعْ لنا ¹
گشته زیر و روی روحم پر شیار

خود دچار مشکلات شکلی‌ام
بسکه دنبالش شدم بی اختیار

متهم شاکی شد از قاضی و حال
امتناعی می زند معذور دار

قیلَ زادَتْ زادُکُمْ زادَ الزّیاد²
زادْ دّیر زاد پرتقال دان کیمد وار³

فصل صیفیجات دارد می‌رسد
ای بزک قدری بمان آید بهار!

دادِ یاران را ستان و بازپرس
گر شود منفی تو باقالی بیار

منزلی ایمن مهیا کرده‌ام
گشته از پرونده‌ها دورم حصار

ما به عقد سیستم در آمدیم
کاش بود این غبن افحش را خیار⁴

فاعلاتٌ فاعلاتٌ فاعلٌ⁵
حال فهمیدی چرا گشته دچار؟!

زیر عسریم و حرج یا لَلْفرج⁶
با چنین وزنی مرا افتاده کار

آخر هر ماه قاطی می‌کنم
چون نه حکمی مانده نه حتی قرار

گرچه مُردم باز فردا زنده‌ام
نیش خوردم گشت مثبت آهمار!

ای خدای مهربان ای بهترین
صد درودت بر نبی و اهل دار

زندگی و مرگمان در راهشان
مرحمت فرما قضاتت بیشمار

یا تحمل از درون بسیار دار
یا ز بیرون کم نما زور و فشار